کتابخانه مسروری حکم آباد بخش بزرگی از کشور را می توان در کتابها پیمود اندرولنگ
| ||
|
در شامگاه مورخه 14/05/1394 در حسینیه ملایجرد شهر نقاب مراسم شب شعر به مناسبت چهلمین روز درگذشت معلم ،ادیب،شاعر و محقق جوینی مرحوم علی اکبر ملایجردی برگزار گردید. شاعران انجمن ادبی ققنوس هم بنا بر دعوت مسئولین برگزاری این مراسم ادبی و به پاس قدردانی از هنر و ادب در این مراسم با شکوه شرکت کردند.
مراسم با سخنرانی استاد ملک فر از دوستان نزدیک ان مرحوم و خاطرات روزهای ا خر بودن با مرحوم ملایجردی آغاز شد.استاد ملک فر با سخنرانی ادبی خود باعث سنگین شدن جو مراسم بیش از بیش شدند.
واقعا متاثر شدیم زمانیکه از روحیه و وطن پرستی ان مرحوم سخن به میان امد.
نوبت به شاعران رسید یکی پس از دیگری شعرهای خود را خواندند.
مهدی سهیلی فرزند شاعر مرحوم جوینی براتعلی سهیلی قبل از خواند شعر خود نکته جالبی بیان نمودند.ایشان گفتند ایکاش زمانی که زنده هستند قدر این گوهران را بدانیم وگرنه این شعر های ما و این مراسمات نمی تواند جبران کند نبودن ایشان را.
واقعا همانگونه است ما متاسفانه مرده پرست هستیم تا زمانیکه ان مرحوم زنده بودند اصلا خبری از نکوداشت .پاسداشت و تقدیر وتشکرنبود .
بگذریم..
تصاویر مربوط به شاعران انجمن ادبی ققنوس کتابخانه مسروری حکم آباد را در ادامه خواهید دید.
استاد ملک فردر حین سخنرانی و خواندن شعر خود.
مهدی علیپور در حین خواندن شعر خود
محسن مجاهد در حین خواندن شعر خود
محمد احمدی در حین خواندن شعر خود
برچسبها: [ پنج شنبه 15 مرداد 1394برچسب:شب شعر,انجمن ادبی ققنوس کتابخانه مسروری,انجمن ادبی حکم آباد,کتابخانه مسروری,علی اکبر ملایجردی,ملک فر,محمد احمدی,مهدی علیپور,محسن مجاهد,انجمن ادبی ققنوس,, ] [ 11:35 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال عمیقی افتادند. بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و وقتی دیدند که گودال چقدر عمیق است به آن دو قورباغه گفتند: «که دیگر چارهای نیست، شما به زودی خواهید مرد.»دو قورباغه این حرفها را نشنیده گرفتند و با تمام توانشان کوشیدند که از گودال بیرون بپرند. اما قورباغههای دیگر مدام میگفتند که دست از تلاش بردارند چون نمیتوانند از گودال خارج شوند و خیلی زود خواهند مرد. بالاخره یکی از دو قورباغه تسلیم گفتههای دیگر قورباغه ها شد و دست از تلاش برداشت. سر انجام به داخل گودال پرت شد و مرد. اما قورباغه دیگر با تمام توان برای بیرون آمدن از گودال تلاش میکرد. هر چه بقیه قورباغه ها فریاد میزدند که تلاش بیشتر فایدهای ندارد او مصممتر میشد تا اینکه بالاخره از گودال خارج شد. وقتی بیرون آمد بقیه قورباغه ها از او پرسیدند: «مگر تو حرفهای ما را نمیشنیدی؟» برچسبها: [ چهار شنبه 8 بهمن 1393برچسب:داستانگ,داستان کوتاه,قورباغه,داستان قورباغه,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی ققنوس,, ] [ 16:55 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
من به مردي وفا نمودم و او پشت پا زد به عشق و اميدم
هر چه دادم به او حلالش باد
غير از آن دل كه مفت بخشيدم
دل من كودكي سبك سر بود
خود ندانم چگونه رامش كرد
او كه مي گفت دوستت دارم
پس چرا زهر غم به جامش كرد؟
اگر از شهد آتشين لب من
جرعه اي نوش كرد و شد سرمست
حسرتم نيست زآنكه اين لب را
بوسه هاي نداده بسيار است
باز هم در نگاه خاموشم
قصه هاي نگفته اي دارم
باز هم چون به تن كنم جامه
فتنه هاي نهفته اي دارم
باز هم مي توان به گيسويم
چنگي از روي عشق ومستي زد
باز هم مي توان در آغوشم
پشت پا بر جهان هستي زد
باز هم مي دود به دنبالم
ديدگاني پر از اميد و نياز
باز هم با هزار خواهش گنگ
مي دهندم بسوي خويش آواز
باز هم دارم آنچه را كه شبي
ريختم چون شراب در كامش
دارم آن سينه را كه او مي گفت
تكيه گاهيست بهر آلامش
زانچه دادم به او مرا غم نيست
حسرت و اضطراب و ماتم نيست
غير از آن دل كه پر نشد جايش
به خدا چيز ديگرم كم نيست
كو دلم كو دلي كه برد و نداد
غارتم كرده، داد مي خواهم
دل خونين مرا چكار آيد
دلي آزاد و شاد مي خواهم
دگرم آرزوي عشقي نيست
بي دلان را چه آرزو باشد
دل اگر بود باز مي ناليد
كه هنوزم نظر به او باشد
او كه از من بريد و تركم كرد
پس چرا پس نداد آن دل را
واي بر من كه مفت بخشيدم
دل آشفته حال غافل را برچسبها: [ چهار شنبه 1 بهمن 1393برچسب:فروغ,فرخزاد,فروغ فرخزاد,اشعار فروغ,اشعار زیبا,بهترین اشعار,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی ققنوس,, ] [ 15:11 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
داستانک «متشکرم» از آنتوان چخوف
همين چند روز پيش، "يوليا واسيلي اونا" پرستار بچههايم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسويه حساب كنم.به او گفتم: - بنشينيد يوليا. ميدانم كه دست و بالتان خالي است، اما رو در بايستي داريد و به زبان نميآوريد. ببينيد، ما توافق كرديم كه ماهي سي روبل به شما بدهم. اين طور نيست؟ چهل روبل.نه من يادداشت كردهام. من هميشه به پرستار بچههايم سي روبل ميدهم. حالا به من توجه كنيد. شما دو ماه براي من كار كرديد. دو ماه و پنج روز دقيقا. دو ماه. من يادداشت كردهام، كه ميشود شصت روبل. البته بايد نه تا يكشنبه از آن كسر كرد.همانطور كه ميدانيد يكشنبهها مواظب "كوليا" نبودهايد و براي قدم زدن بيرون ميرفتيد. به اضافه سه روز تعطيلي"...يوليا واسيلي اونا" از خجالت سرخ شده بود و داشت با چينهاي لباسش بازي ميكرد ولي صدايش در نميآمد.سه تعطيلي. پس ما دوازده روبل را براي سه تعطيلي و نه يكشنبه ميگذاريم كنار... "كوليا" چهار روز مريض بود. آن روزها از او مراقبت نكرديد و فقط مواظب "وانيا" بوديد. فقط "وانيا" و ديگر اين كه سه روز هم شما دندان درد داشتيد و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچهها باشيد. دوازده و هفت ميشود نوزده. تفريق كنيد.آن مرخصيها، آهان شصت منهاي نوزده روبل ميماند چهل و يك روبل. درسته؟ چشم چپ يوليا قرمز و پر از اشك شده بود. چانهاش ميلرزيد. شروع كرد به سرفه كردنهاي عصبي. دماغش را بالا كشيد و چيزي نگفت.... و بعد، نزديك سال نو، شما يك فنجان و يك نعلبكي شكستيد. دو روبل كسر كنيد. فنجان با ارزشتر از اينها بود. ارثيه بود. اما كاري به اين موضوع نداريم. قرار است به همه حسابها رسيدگي كنيم و... اما موارد ديگر... به خاطر بيمبالاتي شما "كوليا" از يك درخت بالا رفت و كتش را پاره كرد. ده تا كسر كنيد... همچنين بيتوجهي شما باعث شد كلفتخانه با كفشهاي "وانيا" فرار كند. شما ميبايست چشمهايتان را خوب باز ميكرديد. براي اين كار مواجب خوبي ميگيريد. پس پنج تاي ديگر كم ميكنيم... دردهم ژانويه ده روبل از من گرفتيد... يوليا نجوا كنان گفت: من نگرفتم.اما من يادداشت كردهام... خيلي خوب. شما شايد... از چهل و يك روبل، بيست و هفت تا كه برداريم، چهارده تا باقي ميماند.چشمهايش پر از اشك شده بود و چهرهعرق كردهاش رقتآور به نظر ميرسيد. در اين حال گفت: من فقط مقدار كمي گرفتم...سه-روبل از همسرتان گرفتم نه بیشتر! ديدي چه طور شد؟ من اصلا آن سه روبل را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا كم ميكنيم. ميشود يازده تا... بفرمائيد، سه تا، سه تا، سه تا، يكي و يكي.يازده روبل به او دادم. آنها را با انگشتان لرزان گرفت و توي جيبش ريخت و به آهستگي گفت: متشكرم.جا خوردم. در حالي كه سخت عصباني شده بودم شروع كردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق و پرسيدم: چرا گفتي متشكرم؟ به خاطر پول. يعني تو متوجه نشدي كه دارم سرت كلاه ميگذارم و دارم پولت را ميخورم!؟ تنها چيزي كه ميتواني بگويي همين است كه متشكرم؟! در جاهاي ديگر همين قدرهم ندادند. آنها به شما چيزي ندادند! خيلي خوب. تعجب ندارد. من داشتم به شما حقه ميزدم. يك حقه كثيف. حالا من به شما هشتاد روبل ميدهم. همهاش در اين پاكت مرتب چيده شده، بگيريد... اما ممكن است كسي اين قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نكرديد؟چرا صدايتان در نيامد؟ ممكن است كسي توي دنيا اينقدر ضعيف باشد؟ لبخند تلخي زد كه يعني "بله، ممكن است."به خاطر بازي بيرحمانهاي كه با او كرده بودم عذر خواستم و هشتاد روبلي را كه برايش خيلي غير منتظره بود به او پرداختم. باز هم چند مرتبه با ترس گفت: و من مات و مبهوت مانده بودم که در چنین دنیایی چه راحت می توان زورگو بود!
علاقه مندان می توانند مجموعه آثا ر آنتوان چخوف را از کتابخانه به امانت بگیرند.
برچسبها: [ سه شنبه 23 دی 1393برچسب:داستانگ,داستان کوتاه,انتوان چخوف,داستان کوتاه چخوف,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی ققنوس,, ] [ 16:50 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
برچسبها: [ یک شنبه 16 آذر 1393برچسب:انجمن ادبی ققنوس,کتابخانه حکم آباد,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی حکم آباد,, ] [ 17:1 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
محمد احمدی در حال سرودن شعر زیبای عاشورایی خود عکس از سالن مملو از جمعیت تالار بیهقی کتابخانه شریعتی سبزوار علی احمدی از شاعران انجمن ادبی ققنوس کتابخانه مسروری حکم آباد در پس از سرودن شعر خود عکس بانوان عضو انجمن ادبی ققنوس که در این مراسم شرکت کرده بودند به ترتیب از ردیف سوم سمت چپ: خانم فقیهی-خانم حاتمی مقدم-خانم فاطمه حکم آبادی-خانم حدیثه احمدی-خانم سحر ملایی عکس استاد حسن مروجی شاعر پیشکسوت سبزواری و نویسنده کتاب تذکره سخنوران بیهق ------------------------------
طبق فراخوان قبلی مراسم در 29 آبان ساعت 17/30 دقیقه در تالاربیهقی برگزار شد و انصافا مراسم خوبی هم بود و جای همه اعضای انجمن ادبی که به دلایلی نتوانستند شرکت کنند خالی بود.
برچسبها: [ چهار شنبه 5 آذر 1393برچسب:سوگواره شعر ایینی,انجمن ادبی ققنوس,کتابخانه مسروری,شعر آیینی,, ] [ 14:47 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
طبق اعلام قبلی اولین مراسم شب شعر حکم آباد با همت والای اعضای انجمن ادبی ققنوس در محل کتابخانه
مسروری حکم آباد برگزار گردید.
فرماندار محترم و میهمانان محترم ابتدا در نماز جماعت مغرب و عشاء در مسجد جامع حکم آباد شرکت کردند. بلافاصله پس از اقامه نماز حضار از نمایشگاه دفاع مقدس که توسط حوزه بسیج امام هادی(ع) در محوطه
کتابخانه برگزار شده بود بازدیدبعمل آوردند.و سپس مراسم شب شعر با قرائت قرآن توسط قاری محترم آقای
حسین صادقی و پخش سرود ملی رسما آغاز شد.
آقای ملایی مسئول کانون توضیح مختصری درمورد کانون ادبی ققنوس و هدف از برگزاری مراسم دادند و طبق
نوبت از شاعران دعوت بعمل آمد که شعر خود را در جایگاه بسرایند.
میهمانان و شاعران ویژه مراسم از شهرستان سبزوار:
استاد جعفری نسب و استاد فرامرزی
شاعران حکم آبادی که شعر خود را خواندند:
1-احسان عباس آبادی2-علی احمدی3-مرتضی اربابی4-فاطمه صادقی مهر5-محمد ملکوتی اصل6- سحر
ملایی 7- شایسته پور
شاعران نقاب:
1-کریم علیزاده2-علی غلامی3-حسن زرقانی4- دیمه
شاعران جغتای:
1- احمد زاده2- محمدیان3- حامدی فر
در میان برنامه آقای اسکندری از هنرمندان جوینی به نواختن نی پرداختند.
در پایان مراسم به تمامی شاعران لوح تقدیر و جوایزی به رسم یادبود اهدا گردید.
عکس های مراسم شب شعر دفاع مقدس حکم آباد
برچسبها: [ پنج شنبه 3 مهر 1393برچسب:شب شعر دفاع مقدس,دفاع مقدس,شب شعر,شب شعر حکم آباد,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی ققنوس,کتابخانه حکم آباد,, ] [ 18:18 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
درزمان های نه دوردوردور آسمان آبی و من هم کورکور برچسبها: [ دو شنبه 23 تير 1393برچسب:ملایی,رضاملایی,کتابخانه مسروری,انجمن ادبی ققنوس,, ] [ 18:22 ] [ حسین ملکوتی اصل ]
|
|